هيچکس همراه نیست تنهای اول

بــــــاور نمی كنم اینگونه عاشقـانه در مـن ، حبس شده باشی!! بگو با چه جادوئی مرا اینگونه نا عادلانه وقف خودت كردی؟

[ سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:58 ] [ fateme ] [ ]


[ یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 14:33 ] [ fateme ] [ ]


و آخرین کسی که در قلبم نشست ، بدجور دلم را شکست …
و آخرین بوسه ای که بر روی لبانم نشست ، احساس کردم تنها هوس است !
و این اولین اشتباه بود ، که بی خیال تو نشدم ، باز هم از التماس ها و بی قراریها خسته نشدم
و این اولین گناه من بود ، که صدها بار به آغوش تویی آمدم که فکر میکردم پر از عشق است
پیش خود میگفتم تو زلالی مثل آب ، هر چه غم است با تو میرود زیر خاک
رفتم زیر خاک و آب گل آلود به من رسید ، ریشه کردم و همه برگهایم خشکید !
و این آخرین غروب من بود برای کسی که صدها بار طلوع کردم !
و آخرین کسی که در قلبم نشست ، درهای امید را بر رویم بست، شدم اسیری در قفس ،که حتی رنگ آسمان را هم نمیبیند ،
که حتی نمیتواند دستان اسیری مثل خودش را بگیرد ، یا اشکی را بر چشمان کسی ببیند
تا به این خیال که مثل  او دلشکسته در این دنیا است به زندگی امیدوار شود..
و اولین کسی که در قلبم نشست ، مثل همان آخرین کسی بود که قلبم را شکست ، و اینگونه هر که آمد به قلبم مثل تو بود ،
همه حرفهایش ، حرف تو بود ، نگاهش به رنگ چشمان تو بود ، گرمای تنش به گرمی هوس بود !
در این دو روز دنیا رنگ عشق را ندیدم ، هر چه بی وفایی دیدم طعم وفا را نچشیدم ، بارها شکستم و افتادم بر زمین ،
اما با همان حال خرابم سینه خیز راه خودم را میرفتم و کسی نیامد دستانم را بگیرد مرا از زمین بلند کند!
و آخرین کسی که در قلبم نشست ، تو بودی و رفتی و باز هم دلم شکست ، اینبار نه از غم رفتن تو ، باز هم از غم شکستن یکی مثل تو….

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 12:13 ] [ fateme ] [ ]


!!!!!!!


به نام بالاترین و بهترین  عشق
به نام پاکترین و جاودانه ترین عشق
به نام خداوند بخشنده و مهربان
گاهی وقتها قلب یک انسان پر از رازهای نهفته است.
گاهی وقتها قلب یک انسان پر از درد دلهایی است که به زبان آوردنش سخت است.
و اینجاست که قلم و کاغذ بهترین همدل برای ما هستند.
من نیز درد دلم را ، درد دل همه را بی پرده و ساده مینویسم .
مینویسم تا همه ساده بخوانند و ساده درک کنند.
شاید متنهای من تجربه ای برای زندگی خیلی از انسانها باشد ،
شاید تکرار خاطره ها ، یا شاید درک کردن معنای عاشق شدن و عاشق بودن.
شاید عاشقیم و میدانیم عشق چیست
شاید عاشقیم و نمیدانیم معنای عشق چیست
شاید عاشق نیستیم و میخواهیم معنای عشق را بدانیم
یا شاید عاشق نیستیم و نمیخواهیم عاشق باشیم
چون شنیده ایم که عاشق شدن پر از درد است
یا شنیده ایم که عشق پر از لحظات شیرین است
برای من عشق تنها یک معنا دارد ، برای من عشق تنها یک رنگ دارد
برای من عشق به معنای آرامش است ، رنگ آبی رنگیست آرام و زیبا!
مینویسم از عشق ، از سرنوشت عاشقان ، از حال و هوای لحظه های زندگی
بی مقدمه با این مقدمه حرف دل همه را در دفتر عشق نوشته ام
شما نیز بخوانید تا به راز دلهای عاشقان پی ببرید.


[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 12:12 ] [ fateme ] [ ]


ساده

صبح

آفتابگردانی را دیدم که به خورشید میگفت

من فقط به تو لبخند میزنم

شب

همان آفتابگردان به مهتاب میخندید!!

دلم برای خوش باوری خورشید سوخت...!!

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 12:10 ] [ fateme ] [ ]


بدون شرح......

روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود

بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از

موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کردبراى

 اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.

زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت

 نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان

شوهرش گفت: مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟

و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان ...صورتش

سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک

 صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از

شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب

پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم. زن جواب

داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.

شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه

نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن"

چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده

که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.

*عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد.

 فاصله ابراز عشق دور نیست.

 فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید

ای خدا کاری کن

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:35 ] [ fateme ] [ ]


سیگار

یک نخ آرامش دود می کنم؛

به یاد ناآرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته
 
اند!

یک نخ تنهایی، به یاد تمام دل مشغولیهایم..

یک نخ سکوت، به یاد

حرفهایی که همیشه قورت داده ام،

یک نخ بغض ، به یاد تمام اشکهای نریخته..

… کمی زمان لطفا!!!



… … … به اندازه یک نخ دیگر؛



به اندازه



قدمهای کوتاه عقربه.



یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده…


[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:33 ] [ fateme ] [ ]


......................

سلام.....

 

نمیدونم از کدوم دردام شروع کنم....هه.

از همه خستم....از خونه ومدرسه و ....

اه...بسه.....چرا تنهام نمیذارن.....از همه متنفرم....چرا انفد طرفم میان؟نمیخوامشون......

مگه زوره....اه.....یعنی اونقد بیچاره شدم که  نمیتونم خودم انتخاب کنم که کیا پیشم باشن؟؟؟؟؟؟

نمیدونم تا کی میتونم ساکت باشم یا احترام نگه دارم..........

دعا کنین برام..... گیجم.....خیلی سردر گم بین گرگای روزگار دارم تلف میشم.....

 

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:32 ] [ fateme ] [ ]


نگاهم کن....

نگاهم کن....

 

                  غبار تنهایی بر شیشه ی دلم نشسته...

میان دستان مردانی مانده ام که با سنگ نامردی شیشه ی وجودم را میشکنند وتو......

وتو  باخیال دیگری به  اسمان پرواز میکنی....

            دود خاطراتمان اشکانم را سرازیر میکند .....

نگاهم کن....

                   صدای خش خش برگ های وجودم زبانه میکشند احساسم را 

احساسم ترک برداشته از این همه بی کسی....

ای رفیق قدیمی....

                           فقط نگاهم کن....

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:30 ] [ fateme ] [ ]


دل من هرزه نـبـود ...

دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا !!!

به کجا ؟!

معـلـوم است ، به در خانه تو !

دل من عادت داشـت

که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری

که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...

دل من ساکن دیوار و دری

که تو هر روز از آن می گـذری .

دل من ساکن دستان تو بود

دل من گوشه یک باغـچه بـود

که تو هر روز به آن می نگری

راستی ،دل من را دیدی...؟!

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:21 ] [ fateme ] [ ]


دلخوشم با غزلی تازه ، همینم کافیست "


تو مرا باز رساندی به یقینم ، کافیست
"


قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو
"


گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست
"


گله ای نیست ، که بین من و تو فاصله هاست
"


گاهی از دور تو را خواب ببینم ، کافیست ...

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:17 ] [ fateme ] [ ]


دنیــــــــای مـــــا



پـــر از دستــــــ هــایـــی استـــــــ



کـه خستـه نمیشـونـد از نگه داشتــن نقابهــــا...


[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:15 ] [ fateme ] [ ]


شاید

شايد فراموشت شدم ، شايد دلت تنگه برام


شايد بيداري مثل من ، به فکر اون خاطره هام


شايد تو هم شب که ميشه ميري به سمت جاده ها


بگو تو هم خسته شدي مثل من از فاصله ها

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:12 ] [ fateme ] [ ]


شبیه کودکی نوپا،خواستنت پای دلم را می گیرد،

به سختی روی زانوی ظریفش می ایستد 

و دست های کوچکش را به رویم می گشایدتا در آغوشش بگیرم

و تو اینگونه در خاطر من می مانی

و من دلم می خواهداین لحظه را بیشتر از خدا عمر کنم

و رها چون باد تو را قلمدوش در خیابان های جهان قدم بزنم!

       

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:11 ] [ fateme ] [ ]


زن

زن

 

تا عاشق نباشد

 

نمی بوسد...

 

نمی بوید...

و تسلیم نمیکند رویاهای عریانیش را...

 

 

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 11:5 ] [ fateme ] [ ]